هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

هيلدا در پارك ياس20 ابان 91

امروز هيلدا با ماماني و بابايي و مامان سميه رفتن پارك خاله ياسي هم نبوده از كاراي جديده هيلدا اينكه تلفن و موبايلو ميزاره كناره گوشش و هي ميگه اااا و كلي حرف ميزنه با خودش از ديروزهم كنترل رو ميگيره سمت تلويزيون. من عاشقتم كه فهميدي كنترل براي تي ويه و بايد بگيري جلوش تا كار كنه وقتي كه تي وي اهنگ پخش ميكنه خودش بالا پايين ميكنه و ناناي ميكنه خودش غذاشو ميخوره البته به دست و پاشو لباساش و سفره غذا ميده تا خودش وقتي دعواش ميكنيم قبل از اينكه ما سرمون رو تكون بديم و بگيم نه نه خودش سرشو تكون ميده و خيلي جيگر ميشه موش ميشه و  صداي موشم در مياره . با دهنش همش نوچ نوچ ميكنه خيلي جيجر شده عززززززززززززززيززززززززززززز...
20 آبان 1391

هیلدا و نمایشگاه بازی

امروز با مامانی و هیلدا 3 تایی رفتیم نمایشگاه شرکت مامانی و هیلدا همکارای مامانی رو دید با همشون کلی خندید و خوش اخلاق بود و با همشون عکسای خوشگل انداخت همه کلی دوسش داشتن قربونت برم که انقدر خوش اخلاقی عزیزم عکسای هیلدا در نمایشگاه     بقیه عکسا در ادامه مطلب :     اونجا هم دست از شیطونی بر نمیداره بلااااااااااااچه ی من هیلدا و جوجو هااااااااااااااااا ...
17 آبان 1391

شیطونی های 9 ماهگی

عشقه من این روزا درگیره شیطونی هاشه . مامانی رو کلی خسته میکنه و مامانی هم به من زنگ میزنه : تو برای چی این همه کلاس برداشتی . قیافه مامانی قیافه من خوب به من چه بابا خلاصه امروز کلاس نداشتم یعنی تشکیل نشد و از صبح پیشه عشقم بودم هر چقدر من اصرار داشتم که هیلدا منو به اسم بشناسه نه با عنوانه خاله نشه که نشد و همه بهش میگن برو پیشه خاله . خاله این جور خاله اون جور . و حالا تا به عشقم میکن خاله کو منو میبینه و کلی هم برام ذوق میکنه که دلم قیلی ویلی میره براش .عاشقتم عزیرم از کارای جدیدش راه پیدا کردن به کابینت ها یاد گرفتنه اخم از مامانی روی 2 پاش با یه حالته بامزه ای میشینه کلی خوردنی میشه سرعت 4 دست و پا رفتن در حد ب...
11 آبان 1391

خاله بازی در تیراژه 25 مهر

وای دیروز خیلی باحال بود جای همه خالی یه قراره نی نی وبلاگی داشتیم با ساینا جونم و مامان نرگس و درسا جونمو مامان سارا و هیلدا و مامان سمیه و من خیلی خیلی بامزه بود همشون خیلی جیگر بودن ادم نمیدونست کدومو بغل کنه خیلی حس جالبی هم بود که کسایی رو که فقط توی دنیای مجازی دیدی حالا پیشت هستن از همین جا از جنابه تکنولوژی تشکر میکنم مامانا که کلی بهشون خوش گذشت بیشتر از بچه ها کلی باهم جور شدن و دردو دل کردن و حرفای نی نی گولویی زدن. منم خاله جون ها ( خاله سارا و خاله نرگس جون ) : تویکی از عکساهم نبود که همشون( نی نی ها ) حواسشون باشه ولی خب خوباشو جداکردم     بقیه عکسا تو ادامه مطلب :     ...
26 مهر 1391

هیلدا 8 ماه و 24 روزگی

هیلدا جونم امروز 269 روز از به دنبا اومدنش میگذره عااااااااااشقتم که انقدر زود داری بزرگ میشی خاله های وبلاگی دیدین رفتم پیشه هیلداااااااااااا دخملی ما هرروز خونرو متر میکنه از اشپز خونه به اتاقه خودش ولی بیشتر دوست داره دستشو به یه جایی بگیره و بلند شه دوست داره وقتی تلویزیون کارتون مورده علاقشو نشون میده بره جلوی میز تلویزیون وایسه که خیلی بددددددددده غذاشو خوب میخوره ذوق کردنش دیدنیه هااااااااااا دایی حمید که عاشق ذوق کردنته تو خونه همش ادای ذوق کردنشو در میاره و اصلا با عکس نمیشه اون خالتشو نشون داد تازه یه بار هم رفته توی شومینه نشسته خانوم که دیگه عکس نتوستن بگیرن خب اینم عکسای 8 ماه و 24 روزگی عشقم:   ...
21 مهر 1391

یه روز خوب تو پارک

هفته پیش 3 شنبه 4 مهر 91 با مامانی و بابابی و مامان سمیه و هیلدا جیگر شیطونم رفتیم بوستان گفتگو چند روزی نبودم برا همین عکساش یه خورده دیر شد دیگه .البته عکس تکی از هیلی کم انداختیم و بیشتر دسته جمعی انداختیم اینم چند تا از عکسای هیلدا جونم.خاله جونیااااااااااااا هیلدا کلی بلا شده مامانم به سمیه میگه اگه به خودت بره کلی شیطون میشه اصلا تو بغلت نمیمونه و خودشو یا از پایین سر میده میره پایین یا پرت میکنه به سمت بیرون . قبلا یه کوچولو بای بای میکرد اما الان درست و بامزه بای بای میکنه. سرعت 4 دست و پا رفتنش و بلند شدنشم زیاد شده و هیچ چیز ار دستش در امان نیست خدا رو شکر غذا خوردنت خیییییییییییییییلی بهتر شده ماشالا ماشالا میوه مخصوصا گلابی خیل...
10 مهر 1391

تولد و عروسی به به

این دومین عروسیه که هیلدا جونم رفته البته واسه عید فطره من الان دارم میذارم جمعه 24 شهریور هم رفتیم تولده هلیا و پریا (نوه های عمم ) که اونجا همایون خوشگلم بود و کلی باهاش عکس گرفتی  اولش که رفتیم یه خورده گریه کردی ولی بعدش دیگه خانوم بودی     بقیه عکسا در ادامه مطلب :   اول عروسی :   ههههههههه خیلی عکس بود از عروسی نه؟ این یکی عروسی نیست مهمونی خونه خاله نیلوفره حالا تولد   اونی که دسته هیلداس دوربینه منه ها گوشی مامان سمیه که اب رفته چند هفتس کار نمیکنه امروزم گوشیه من اب رفته هیلدا خوردش . خدا به دوربینم رحم کنه   و باز هم دوربینه منه...
27 شهريور 1391