هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

هيلدا گلي

اه هرچي نوشتم پريد . اشكال نداره از اول مينويسم در پي اعتراضات دايي حميد كه چرا هيچي تو وبلاگ هيلدا نمينويسي امروز اومدم از هيلدا عكساي جديد بگيرم . مامان سميه هم به بالاخره بعد 7 ماه داره خاطرات زايمان مينويسه البته نوشته تويه دفتر حالا بايد تايپش كنه كه چون كيبرد فارسي نداريم يه خورده طول ميكشه به منم نميده كه سريع تايپ كنم و ميگه ميخوام خودم همشو بنويسم .خب اينم يه جورشه ديگه امروز هيلدا جونم 27 هفته و 194 روز داره  سرعت سينه خيز رفتنو دور زدنت خيلي زياد شده . سوپ ميخوره .خيلي به اسباب بازياش علاقه نداره و جعبه و مقوا مثل جعبه ي بيسكوييت رو خيلي دوست ميداري .موقع خوابيدن كه كلن يه فازه ديگس خيلي شيطوني مي...
8 مرداد 1391

پسرمونو دیدین ؟

این کوچولو اقا هیلدامونه که هومن صداش میکنیم اومده خونه مامانیش دد . اول قرار بود اگه هیلدا پسر شد اسمش هومن باشه .حالا خودش هومن شده . پارسال همچین روزی مامانم رفت مکه .سمیه حامله بود .حالش خوب نبود اصلا .میگفت مامان اینا برن میام پیشت ولی با اینکه خونه بود و از این موقع ها دیگه شرکت نمیرفت حالش اصللللللن خوب نبود .خیلی پیشم نیومد ولی اکشال نداره   ...
12 تير 1391

هیلدا در تولد مامانی

دیشب تولد مامان سمیه بود اینم عکسای هیلدا جونم کلی هم خوش گذشت جاتون خالی اول کیک تولد سمیه حالا پرنسس هیلدا شکوفه ی درخت هلوووووو بقیه عکساشم تو ادامه مطلبه : اقا اومدیم یه عکس بگیریم مگه نگاه میکرد هرکی هرچی شکلک بلد بود در اورد ولی خانوم شیفته ی کفشش شده و چشم ازش بر نمیداره ای وای میز شام یادم رفت این عکسا برای دیشب نیست ولی در ادامه شیطونی های هیلدا میذارم وای من همه جوره عاشقتم عشقم نفسم ماشالا یادتون نره ...
12 تير 1391

شیطونک من

هیلـــــــــــــــــــــــــــدا جونم کلـــــــــــــی شیطون شده کلی کلی من عاشق نگاه کردنتم وقتی با یکی دیگه حرف میزنیم و کلی با تعجب نگامون میکنی تو عشـــــــق منی خیلی وقت بود غلت زده بود ولی فقط یه دونه دیروز غلت دومشم زد .از خیلی وقت پیشم سینه خیز میره تو 5 دقه 180 درجه میچرخه و کلی میاد جلو دیگه رو نی نی لای لای هم واینمیسته . وقتی هم تو بغلته اگه یه چیزی ببینه که توجهشو جلب کنه یه جوری از تو بغلت خودشو میرسونه بهش جدیدا خودش میاد بغلت یا دستاشو میاره بالا یا انقدر دست و پا میزنه تا میاد بغلت .قربونت برم عزیز دلم که انقدر زود داری بزرگ میشی . i love you hilda پریشب اومدی خون مون تا منو دیدی...
4 تير 1391

اولین خرید با من

هیلدا با مامان و باباش خیلی خرید و پاساژ رفته .منو سمیه هم باهم تنها هم رفته بودیم بعد تولد هیلدا اما 3 تایی با هیلدا نرفته بودیم دیروز برای اولین بار 3 تایی رفتیم پاساژ هیلدا هم توی کالسکش بود و خیلی ماشالا ماشالا سااااااااااااااااااااااکت هیچی نگفت بعدشم خوابش برد. فقط اخراش یه خورده خسته شده بود بغلش کردیم .دوربین نبرده بودیم ولی قبل رفتن تو بالکن چند تا عکس انداختیم . عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم عزیزم پرنسس من دوست دارررررررررررم   ...
1 خرداد 1391

هیلدا وپارک

بالاخره مامان هیلدا طلسم و شکستو هیلدا رو برد پاررررررررررررررررررک .این اولین پارک رفتن هیلدا بود البته روز 13 بدرم رفته بودیم ولی اون 13 بود و یه مناسبت دیگه بود خب بالاخره واییییییییییی هیلدا انقدر منو میشناسههههههه وقتی باهاش حرف میزنم میخنده ذوق میکنه عشق نشستنو وایسادن داره با اینکه دکتر گفته خوب نیست که بایست و بنشینه .همش خودش سرشو بلند میکنه که بلند بشه .تا دستشو میگیریم خودشو بلند میکنه فسقلو این ماه که برا چکاب برده بودنش هیلدا 5کیلو ونیم بود و قدش 60 و خورده ای بقیه اطلاعاتشو مامانش میدونه   عکسای هیلدا در ادامه مطلب :       ...
23 ارديبهشت 1391