شیطونی های 9 ماهگی
عشقه من این روزا درگیره شیطونی هاشه .
مامانی رو کلی خسته میکنه و مامانی هم به من زنگ میزنه : تو برای چی این همه کلاس برداشتی . قیافه مامانیقیافه من خوب به من چه بابا
خلاصه امروز کلاس نداشتم یعنی تشکیل نشد و از صبح پیشه عشقم بودم
هر چقدر من اصرار داشتم که هیلدا منو به اسم بشناسه نه با عنوانه خاله نشه که نشد و همه بهش میگن برو پیشه خاله . خاله این جور خاله اون جور . و حالا تا به عشقم میکن خاله کو منو میبینه و کلی هم برام ذوق میکنه که دلم قیلی ویلی میره براش .عاشقتم عزیرم
از کارای جدیدش راه پیدا کردن به کابینت ها
یاد گرفتنه اخم از مامانی
روی 2 پاش با یه حالته بامزه ای میشینه کلی خوردنی میشه
سرعت 4 دست و پا رفتن در حد بنز
فعلا همینه یادمه هر چی یادم اومد بعدا اضافه میکنم
خالا عکس بازی در ادامه مطلب :
اخمشو
شیطونی
مدل جدید کالسکه سواری
اینام عکسای اون 5 شنبه که خاله صدف و خاله سعیده اومده بودن خونمون هیلدا رو ببینن
قربون خنده هات بشم
من عاشقتم یه دنیا