اخباره دهه اول اذر 91
عاشقتم قرطیه من دیروز برای اولین بار هیلدا سواره مترو شد. البته از شانش مترویی هم که سوار شدیم خیلی خراب بود (حالا نیس همش سالمه )فن های مترو کار نمیکرد هیلدام گرمش شده بود و گریه میکرد خوب شد زود پیاده شدیم . خلاصه از ساعت 11 صبح تا 5 بعد از ظهر توی بازار بزرگه تهران میچرخیدیم و بیشتر تو قسمته وسایله تولدش بودیم چون سمیه خیلی چیزایی که میخواست رو نزدیکه خونمون نمیتونست پیدا کنه . اووووف چقدر خسته شدیم هیلدا یکی دوبار خوابید ولی مگه اروم میگرفت بلا تو کالسکه که نمیشست ولی کالسکه خیلی به درد خورد خدایی همه وسایلمون رو توش گذاشتیم هیلدا رو بغل میکردیم واسه خودش نانای میکرده و میخندیده بهش میگم کجا اهنگ گذاشت...