هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

اخباره دهه اول اذر 91

1391/9/12 19:55
1,410 بازدید
اشتراک گذاری

عاشقتم قرطیه من

دیروز برای اولین بار هیلدا سواره مترو شد. 

البته از شانش مترویی هم که سوار شدیم خیلی خراب بود (حالا نیس همش سالمهابرو )فن های مترو کار نمیکرد هیلدام گرمش شده بود و گریه میکردگریه خوب شد زود پیاده شدیممژه.

  خلاصه از ساعت 11 صبح تا 5 بعد از ظهر توی بازار بزرگه تهران میچرخیدیم  و بیشتر تو قسمته وسایله تولدش بودیم چون سمیه خیلی چیزایی که میخواست رو نزدیکه خونمون نمیتونست پیدا کنه .

اووووف چقدر خسته شدیم هیلدا یکی دوبار خوابید ولی مگه اروم میگرفت بلا تو کالسکه که نمیشست ولی کالسکه خیلی به درد خورد خدایی همه وسایلمون رو توش گذاشتیم

هیلدا رو بغل میکردیم واسه خودش نانای میکرده و میخندیده بهش میگم کجا اهنگ گذاشتن تو داری نانای میکنی (کلن بچمون سرخوشه قربونت برم کاش همیشه اینجوری باشی )

ولی در کل خیلی خانوم وخوش اخلاق بودی و همه میگفتن با بچه میخواین برین بازار؟ ولی خیلی خوب بود خدا روشکرقلب تازه برگشتیم همه خسته تازه اوله بازیه هیلدا بود

جدیدا به کابینتای ماهم راه پیدا کرده و کلی چیزای خطرناک تو کابینته و همش باید مواظبش باشی

از کارای جدیده هیلدا اینه که چند ثانیه بدون کمک می ایسته وقتی ما براش دست میزنیم و تشویقش میکنم ذوق میکنه و بیشتر می ایسته

دو تا دندونتاش حالا یه ذره بزرگتر شدن وقتی میخنده یه چیزه کوچولو اون پایینا معلومه و خیلی عشقه

فعلا اخباره جدید همینه اگه چیزی یادم اومد اضافه میکنم

عاشقتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مینا مامی لیانا
12 آذر 91 20:43
به به بازاربزرگ عشقه من
یه چلو کباب شرف اسلامی هم اگه خورده باشین که دیگه حرف نداره
وای چه خریدای خوشملی هم کردین آخ جون چه تولدی بشه تولد پرنسسمون
خسته هم نباشید . مترو سواریم اگه شلوغ نباشه کلی کیف میده .
قربون هیلی خوشگل خودم


مرسی خاله مینا
وای اره بازار عشقه واقعا یه حال و هوایی داره
نه شرف الاسلام رو دیدیم ولی رفتیم یه جا دیگه
مرسی خاله جون ببوس لیانا جونمو
مامان ساینا
12 آذر 91 20:53
ای به قررررررررررررربونش برم من. خدایی چطوری با بچه رفتین بازار همتی دارین ها. می بوسمتون


هههه خاله فکر کن اونم با مترو .ولی خدایی خوب بود خانوم بود هیلدا اصلا ماشالا ماشالا اذیت نکرد . شمام عشقه منو ببوس
کودکانه...
13 آذر 91 18:14
وای سلام یاسی جونم خوبی تو؟چه خبرا؟چی می کنی؟من اینقد درسا بهم فشار آورده نی نی وبلاگو یادم رفته بود اصلاً می دونم تو هم شرایط منو داری ...ولی خب چه می شه کرد باید بسازیم دیگههیلدا جون رو از طرف من حسابی ماچش کن...فدات


دوست جونم مرسی عزیزم جوابتو تو وبلاگت دادم عزیزم
مامان نازی
14 آذر 91 11:38
سلام گلم.دخترم کیانا توی مسابقه شرکت کرده خوشحال میشم اگه رای بدید و امکان اینکه 2تا رای بدید وجود داره و کد عکس کیانا 57 و سایت مسابقه http://ninimod.niniweblog.com/post24.php
مامان آویسا
14 آذر 91 14:11
خوش به حالا هیلدا جون که رفته بازار گردی اون هم برای وسایلای جشن تولدش
ان شاالله هر روز سرخوش تر دندوناش محکمتر و قدماش استوارتر باشه


مرسی خاله جون
سمانه مامان ستایش
14 آذر 91 20:42
یاسی جون واقعا بازار رفتن با بچه شیطون خیلی سخته.ما که هربار ستایش و میبریم بیرون رسما پشیمون میشیم
اااای جووونم که واسه خودت بدون آهنگ نانای میکنی جیگر
انگار همه کوشولوها عاشق کابینت به هم ریختن آشپزخونه اند


اره خاله ما که بزرگم هستیم کلی خسته میشیم چه برسه به بچه ولی در کل خوب بود
اره خاله خیلی خیلی شیطون شدم
فرزانه
15 آذر 91 19:18
عزیزم امیدوارم بهت خوش گذشته باشه
هرچند مطمئنم خوش گذشته
حتما مامان هیلدا جون کلی وسیله ناز گرفته تا یه تولد خیلی زیبا واسه دخملی بگیره
من از الان منتظر تولدش میمونم


اره خوش گذشته بهش عزیزم . مرسی عزیزم
♥ الهه مامان روشا جون♥
17 آذر 91 17:23
سلام خاله یاسمن عزیز.مرسی که به وبلاگ دخملی من سر زدی.منم شما رو لینک کردم.
خریداتون مبارک باشه.هیلدای عزیزم مترو سواری خوب بود؟؟؟؟آفرین بهت عزیزم که نی نی خوش اخلاقی بودی.
به مامان سمیه سلام زیاد برسونید.


وای خیلی خوشحالمون کردی مامان الهه
مرسی عزیزم
اره با مترو رفتم اصلنم دوست نداشتم
ببوسین روشا جونو
سارا (مامان درسا)
18 آذر 91 13:26
خاله جونی و مامانی خیلی خسته نباشین
میبینم که شما هم مثل من به فعالیت افتادین اما حیف که من دست تنهام ... خاله جونی درسا که نیست کمکم کنه ... هییییییییییی
راستی من میخوام تولد درسا 24 یا 25 دی بگیرم میاین کههههههههههههههه


سلام خاله سارا .مرسی خاله
خاله سمیه هم دست تنهاس من اصلا نمیرسم برم پیشش .
خاله وووییی 24-25 یعنی دقیقا 3-4 روز قبله تولده هیلدا .اشکال نداره نزدیک هم میشه دیگه حالا من که دقیقا از همون تاریخ امتحانم شروغ میشه ولی ایشالا سمیه و هیلدا میان
بوس برای درسا جونمو مامان مهربونش
مامان سونیا
20 آذر 91 18:48
الهی آفرین به این دختر که از حالا عشق بازار و مامانی رو زیاد اذیت نکرده از حالا نشون داه که خیلی خانمه


مرسی عزیزم
رها
30 آذر 91 0:57
خاله جونی بیا عسک تفلدتو بزار یکمی حال کنیم خووووووووووووووووب


الان میخوام بذارم حال کنیم