دعوت به مسابقه
سلام من چند روز مسافرت بودم برگشتم جاتون خالی
الان داشتم نظراتمو چک میکردم دیدم مامان سمانه ی عزیزم منو به مسابقه دعوت کردن دستشون درد نکنه اول که قضیه رو نفهمیدم بعد انگار قضیه از این قراره هر کسی که به مسابقه دعوت میشه انگیزه اولیه برای ساختن وبلاگ نی نی شون رو تعریف میکنه بعد هم 3 نفر رو به مسابقه دعوت میکنه
خب انگیزه من :
خب یه عصر پاییزی روی تختم خوابیده بودم و از اون جایی که همه چی یهویی به مغز من خطور میکنه تصمیم گرفتم برای خواهرزادم وبلاگ درست کنم و خاطراتشو بنویسم تا جایی که تونستم خودم و اگر خواهرم دوست داشت و وقت کرد خودش برای نی نی بنویسه
شاید خیلی هم مصمم نبودم بیشتر یه ذوق الکی و واقعا فکر نمیکردم با این جدیت دنبالش کنم و واقعا کار شیرینیه من همین الان پستای پارسالو میخونم کلی باهاش حال میکنم چه برسه به چند سال دیگه
دوست دارم هیلدا وقتی بزرگ شد و عاقل شد اینجا رو بخونه و واقعا همون جوری که من عاشقانه براش مینوسم لذت ببره
من هیچی از وبلاگ نمیوسی بلد نبودم فقط چون خیلی میام نت و همیشه توی نی نی سایت بودم و اونجا دوستای زیادی دارم به وبلاگای بچه های کاربرای نی نی سایت خیلی سر میزدم خیلی از بچه ها هستن من از به دنیا اومدنشون خاطراتشون رو میخوندم عکساشون رو میدیدم الان خیلی بزرگ شدن و 4-5 سالشون واقعا من که یه خواننده خاموشم لذت میبرم میگم وای یاسمن یادته این چقدر کوچولو بود خلاصه کلی کیف میکنم برای همین با راهنمایی داداشم وب هیلدا رو ساختم و واقعا خوشحالم که اینکارو کردم
هم خاطراتش میمونه هم عکساش هم کلی دوستای خوب پیدا کردم هم ما بیشتر فامیلمون شهرستان هستن و اکثرا سر میزنن وبلاگ هیلدا که منو خیلی خوشحال میکن
راستش من جریان این مسابقه رو نمیدونم که فقط دوستای نی نی وبلاگ رو میتونم دعوت کنم یا دوستای بلاگفا و پرشین بلاگیمون رو هم میتونم
دوستای انتخابی من :(من فقط از نی نی وبلاگی ها انتخاب کردم چون نمیدونستم قضیه مسابقه از چه قراره )
ساینا جون و مامان نرگس عزیزش
ترنم جون و مامان شبنم عزیزش (اروم جون مامان و بابا)
روشا جون و مامان الهه عزیزش(فرشته اسمونی)