اولین قدم هاااااااای هیلدای من
عشقم چند روزیه چند قدم با ترس و لرز بر میداره
عاشقتم
اولین قدمات مبارک
البته خیلی وقت بود خودش وایساده بود الانم اگر بهش بگی هیلدا راه برو نمیره باید خودش اراده کنه
خودش از مبل و تخت میاد پایین و برا خودش دست میزنه
من درگیره درس سمیه درگیر تولد اخره هفته هم عشقمو میخوایم ببریم اتلیه کلی خوشحالم
دوستای وبلاگی شرمنده بهتون سرنمیزنم خیلی کار دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی