هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

مشدی هیلدا

1391/6/20 20:24
1,306 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوست جونای وبلاگیمون

هیلدا جونم جونم از چهارشنبه مشهد بوده ودیشب اومده

این اولین مسافرت هیلدا جونم به مشهد توی 7 ماه نیمگیشه

دومین مسافرت هوایی هیلدا جونمه

فعلا هنوز عکساش اماده نیست بعدا میام میزارم

 

یه خبر مهم : از اونجایی که هیلدا جونم خیلی خیلی ددری تشریف دارن اولین کلمه ای که گفتش دد بود قــــــــــــربـــــــــــــــــــــــونـــــــــــــــــــت برررررم

البته امروز هیلدا از صبح یه خورده کم حال بود و همش اب دماخش میومد بعد مامان سمیه نگران بود  چون خداروشکر تا الان هیلدا سرمانخورده بود بردش دکتر که گفته سرماخوردگی نیستش چون خوده سمیه سرماخورده بود و اقای دکتر گفته بود هیچ وقت سرماخوردگی خودت به بچه منتقل نمیشه مگر اینکه عفونی باشه

بعد در مورد غذاش سوال کرده بود که نمک بریزم یا شیرینش بکنم که بهتر بخوره که اقای دکتر گفته بود نه و کلیه بچه تا 1 سالگی نمیتونه نمک رو هضم کنه شیرینی غذا هم باعث انسولین میشه

و اینکه تا پایان 1 سالگی هدف بچه از غذا خوردن وزن گیری نیست و فقط میخوایم بهش یاد بدیم که چجوری غذا بخوره چون هیلدا اصلا خوب غذا نمیخوره و سمیه نگران بود . بعد گفته باید کم کم شیر شب هیلدا رو قطع کنیم ( که ایشالا سمیه در این راه موفق بشه )

بعد ما چون هیلدا سرلاک نمیخورد میریختیم تو شیشه بهش میدادیم که اقای دکتر گفته بود باید با قاشق بدیم

بعد دیگه چی ؟ یادم نمیاد فعلا اگه یادم اومد میام مینویسم

وزن هیلدا هم خوب بوده دکتر راضی بوده 7600

از دیگر کارهای هیلی جونم کلمه های ( نه نه - اگه - اد- گ گ)

الان دیگه هیلدا قشنگ چهار دست و پا میره ولی بیشتر از 4 دست پا به این علاقه داره  که دستشو به یه جایی بگیره و بلند بشه

یه سری از کارای قبلی هیلدا که یادداشت کرده بودم

13 شهریور : اولین باری که دستتو به مبل گرفتی و بلند شدی (قبلش هم بلند میشدی اما جاهایی که به بلندی مبل نبود و کوتاه تر بود)

13 شهریور : از اون روز دیگه قشنگ چهار دست و پا رفتی ( قبلش فقط ژست 4 دست و پا میگرفتی .اصلا هم دنده عقب نرفتی یه راست رفتی جلو )

13 شهریور : بای بای رو هنوز بلد نیستی دلی دستتو بلند میکردی و چندین بار میوردی بالا دوباره میبوردی پایین

ههههه همش شد 13 شهریور

14 شهریور هم که رفتی مشهد 

  مامان سمیه میگه چون خیلی بچه کوچولو اونجا بوده کلی شیطون شدی و همش میخواستی بچه ها رو نگاه کنی (حالا بعدا عکسشو میذارم )

توی هواپیما هم دختره خوبی بودی چون مامان سمیه هم نگران بود که گوشت بگیره ولی طوری نشده بود خداروشکر

بلاچــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ی من عاشقتم یه دنیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

عاشق ناز کردنت عاشق خندیدنت

اهان راستی یادم رفت این هیلدای ما خیلی خیلی قرطیه و رقصو اهنگه که از اول خیلی دوست داشت  ولی یه هفته ایه هر وقت اهنگ باشه یا براش برقصی دستو باهاشو تکون میده و مثلا میرقصه در اوج گریه براش برقصی میخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان هانیه
20 شهریور 91 20:49
سلام دوست عزیزهانیه توی مسابقه نی نی با حجاب شرکت کرده همین امشب رو فرصت داره می شه بهش رای بدین اینم آدرس
http://koodakeman91.niniweblog.com/post347.php
شرمنده وقتتون رو گرفتم هانیه خانم شماره 18 ممنون


شرمنده عزیزم من قبلا رای دادم و فقط میشه به 1 نفر رای داد.
کودکانه های من
20 شهریور 91 22:29
آره عزیزم ، مرسسسسسسی
درساتو خوب بخون گلم، حالا نیست خودم خیلی میخونم


هههه من اصلا درس نمیخونم
سمانه مامان ستایش
20 شهریور 91 23:23
ای جونم چقد نانازه هیلدا جون.خدا حفظش کنه.
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید


مرسی عزیزم .چشم حتما بهتون سر میزنم
مامان یاس
21 شهریور 91 0:30
عززززیزم . از شش ماهگی که رد میشن تغییرات خیلی چشمگیرتر میشه. آدم لذت میبره. یاسی بر عکس هیلدا جون افتاده تو کاره دنده عقب رفتن. بوسسس واسه نانازی خاله


اره خاله هر روز یه کاره جدید یه حرف جدید خیلی خیلی خوبه و بامزس. خاله بذار عقبکی بره عشخم خیلی خوبو بامزس به قول یه نفر اموزشگاه رانندگی که ثبت نامشون نکردیم
مامان ساینا
21 شهریور 91 9:00
ای خاله به قربونت. ماشاله به تو دخملی زرنگ و باهوش.
معلومه مشهد حسابی با نی نی ها خوش گدشته. یاسی جون از اولش هیلدا جونم ددری و قرتی بود. خدا رو شکر که وزنش خوبه.
اتفاقا منم می خواستم بگم حتما با قاشق بهش بدین . مهم نیست چقدر می خوره. هفته ای یک قاشق هم اضافه کنید خوبه. تنوع بدین به غذاش. هر چی ضرر نداره رو هر هفته بهش معرفی کنید. بعدا روی خوب غذا خوردنش تاثیر داره. می بوسمتون.


مرسی خاله جونم.اره دیگه از امروز سمیه رفته تو کاره هیلدا .ایشالا موفق میشهساینا جونمو ببوس
زهرا
22 شهریور 91 12:54
ای قرطی و رقاص کوچولو
یاسی جون پیش ما نمیای کهخب دلمون برات تنگ شده


ههههه من فقط میام وبلاگ خودمون بعد اگه وقت شد سر میزنم به دوستامون .حتما میام عزیزم
مامان ترنم کوچولو
22 شهریور 91 16:28
ماشالله هیلدا جونم چه سرعتی گرفتی برا بزرگ شدن کارای جدیدت فوق العاده است


مرسی خاله خیلی خیلی هم شیطون شدم
سارا (مامان درسا)
23 شهریور 91 13:14
ای جونم ماشالا به این همه پیشرفت .... دست خاله جونی درد نکنه که ما رو هم در جریان میزاره ... دخملی ما مو داره ولی به جاش یه کوچولو تنبله !!! نه چهار دست و پا میره و نه وایمیسه !!!
منم دوست دارم زودتر دخملی رو ببرم مشهد یکی از آرزوهام واسه دخملیه ... ایشالا قسمت میشه بریم... مامان سمیه ایشالا زود خوب بشی عزیزم


مرسی خاله جون . همه بچه ها مثل هم نیستن درسای شما عوضش 3 تا دندون داره .ایشالا زود زود هم 4 دست میره و بلند میشه. ایشالا قسمت بشه برین مشهد .مرسی عزیزم سمیه بهتره
مینا مامی لیانا
23 شهریور 91 14:04
به به مشدی پرنسس هیلدا
زیارت قبول خاله جون. برای من و لیانا دعا کردی.؟
یاسی جون چه دکتر خوبی داره هیلدا .
نمک و شکر اصلا خوب نیست برای بچه ها. برای بزرگ ها هم خوب نیست
سمیه جون نگران نباش گرسنه باشن میخورن.ببین چی بیشتر دوست داره.
لیانا عاشق میوه اس .
شیر شبشم حتما بگیر هرچی بزرگتر بشن سخت تره .لیانا از 4 ماهگی دیگه شب شیر نمی خوره.
خاله یاسی عکسای مشدی هیلدا جونمو بزار دلم تنگ شده براش


مرسی خاله جون
خاله گرسنه هم باشه فکر نکنم بخوره ولی میوه فکر میکنم دوست داره هیلدا
برای شیر شبشم شما دعا کنین کم کم دیگه نخوره
خاله مامانش چند روزه سرما خورده نرسیده عکسارو بریزه الان بهتر شده باید بگم عکسارو بریزه
خاله مرسی اینقدر مهربونی
بوس برای لیانا و مامانش
مامان آویسا
24 شهریور 91 12:14
زیارت قبول خاله جون
ان شاالله که غذا خوب بخوری شبا هم خوب بخوابی تا مامانی نگرانت نشه
ممنون از اطلاعاتتون
زود عکسا رو بزار


مرسی خاله جون .چشم حتماااااا
مریم مامان نخودچی
26 شهریور 91 14:07
عزیزم بگو عکسای سیسمونی کجا؟؟؟


عزیزم توی موضوعات مطالب نوشته سیسمونی
3 تا پسته البته
http://hildanokhodi.niniweblog.com/cat2.php
مامان ترنم کوچولو
27 شهریور 91 14:26
سلام پیشاپیش(1 روز زودتر)پایان ماه هشتم و ورودت به ماه نهم از اولین سال زندگیت مبارک عزیز دلمخاله یاسی جون اینبار من پیشدستی کردم
منتظر کیک خوشمزتون هستم به جای منم نوش جان کن مگه اینکه از شانس من اینبار از کیک خبری نباشه


مررررررررررسي خاله كه به ياد هيلدايي .هوارتا بوس براي خاله شبنم و ترنم خوشگلم .خاله جون كيكم دارين بفرمايين