7 ماه و 7 رنگ رنگین کمان
پرنسس قشنگم 7 ماه از اومدن تو به زندگی ما میگذره 7 ماهه که رنگین کمونه زندگیه ما شدی
هممون عاشقتیم . با اینکه هفته ای چند بار میبینمت اما بازم دلم برات تنگ میشه زود زود.
وقتی میبینمت با وجود اعتراضای مامان سمیه بغلت میکنم و از اینکه انقدر منو میشناسی و دوست داری بیای بغلم کلی ذوق میکنم
عزیزم خیلی شیطون و با نمک شدی و میدونی که من عاشق بچه های شیطونم و از بچه های لوس خیلی بدم میاد
عاشق بامزه گیات موقعه شیر خوردنتم وقتی دمر میشی شیر میخوری وقتی حالت 4 دستو پا شیر میخوری وقتی یه قلوپ شیر میخوری یه غلت میزنی یکم بازی میکنی و دوباره یه قلوپ دیگه
عاشق فوضولیات یا به قول سمیه کنجکاویاتم وقتی میری بیرون یا حتی تو خونه همه چیزو انقدر نگاه میکنی و عاشق طرز نگاهتم عزیزم
امروز 7 ماهگی پرنسسمه و مامان سمیه چند روزه در تدارک یه مهمونیه .ما هیچ وقت برای ماهگردای هیلدا برنامه خاصی نداشتیم فقط یه شیرینی و چند تا عکس و همیشه فقط منو سمیه و مجید باهم بودیم ولی از اونجایی که 7 عدد خوب و مقدسیه امروز یه مهمونیه یکم بزرکتر گرفتیم بزرگ در ابعاد 7 نفر با هیلدا.
مامان سمیه دستت درد نکنه که با وجود شیطونیای هیلی تمام کارا رو به عهده گرفتی و حتی چون چرخ خیاطی نداشتیم خودت پارچه تم تولد رو با دست دوختی و از اونجایی که لباس رنگین کمونی سایز هیلی پیدا نکردی خودت لباسشو طراحی کردی و مرسی بابت غذاهای خوشمزه و عالی و مرسی از بابا مجید که کلی زحمت کشید مرسی از مامان زری که یه ته چین خوشمزه درست کرد و مرسی از خودم که کیک خریدم
خییلی حرف زدم .حالا نوبت عکسای هیلدا
راستی یه خبره خوب هیدا جونم دیگه خودش میشینه . مبارکه عشقم
ادامه عکسای پرنسس هیلدا در ادامه مطلب:
بفرمایید شام: