هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 17 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

فعالیت های اسفند 92

1392/12/8 0:10
936 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی من

ببخشید که دیر به دیر برات مینویسم

اخه دیگه بزرگ شدی عشقم

این روزا بعدا شرح کاملشو خود مامان سمیه میاد میگه من فقط کارای خودتو برات مینویسم عشق کوچولوی من

انقدر تو همه کار مامان سمیه گفته هیلدا دیگه بزرگ شده ما این روزها درگیر بزرگی شما هستیم اساسی

وقتی بخوایم دستتو بگیریم دستتو بشوریم بغلت کنیم یا حتی اب بهت بدیم همش میگی بزرگم یعنی خودم

راه برم دستمو نگیرین بغلم نکنین خودم دستمو بشورم خودم از اب سرد کن اب بردارم و خلاصه کشتی مارو

با بزرگیت

فعلا جملهات دو کلمه ایه

پنج شنبه  اول اسفند مامانی و بابایی بابا مجید از مکه اومدن و جمعه دعوت داشتیم و رفتیم تالار از اول تا

اخر دنبال بچه ها بودی و بازی کردی

هرکار میخوای بکنی اجازه میگیری البته جواب ما اونقدر برات مهم نیسنیشخندو اگه کاریو بخوای بکنی و اجازه ندیم باز هم انجام میدی یعنی عاشقتمااا

عاشق کیفی و همیشه میگی کیکه من کیکه من بعد کیفو میگری میری سمت در میگیم هیلدا کجا میری میگه دانشاه با کی میری دوسم یعنی عاشق دوست خیالیتم که هرکار میکنی با دوستتی

یه وقتاییم میگی میرم امپول این هم از عواقب حرفای مامان زریه که شما میخوای بری امپول بزنی نیشخند

عااااااشق محبتتم که یهو گل میکنه حالا به هر صورتی بوس و بغل وعشقه منیو عاشقتم اونم در هر تایمی یه هوووییماچ

تو اتاقم برای اینکه سر همه کشوها نری و بهم نریزی یه کشو وسایلتو گذاشتم و گفتم این کشو برا هیلداس

ولی شما انقدر بلایی میای میری سر کشوهای من تا من نگات میکنم سریع درشو میبندی و میدوویی سمت کشوی خودت و میگی کشومن زبان

همیشه وقتی میایم خونتون حالا یا تنها یا همه باهم برگشتنه بساط ابغوره گیری شما رو داریم هفته پیش چهارشنبه فامیلای بابا مجید مهمونتون بودن و یه دختر کوچولوی ناز دارن که تو همش میگفتی هستی هستی . منم اومدم خونتون وقتی میخواستم برگردم برای اولین بار داشتی درو روم میبستی و پشت هم میگفتی بابای و برای تند تند بوس میفرستادی منو مامان سمیه غش کرده بودیم نه به اون ابغوره گیری نه به این در بستنتخنده

هنووووزم مثل قبلا عشق نانای هستی دو هفته پیش تو میلاد نور اهنگ شاد پخش میشد شما اون وسط نانای میکردی خیلی باحال بود یا یهو در حال غذا خوردن با صدای اهنگ بلند میشیو نانای میکنیبغل

مامان سمیه هر وقت گریه زیاد میکنی بهت میگه هیلدا برو تو اتاق گریتو بکن بعد بیا بیرون بعد میری کلی تو اتاق گریه میکنی و میای بیرون . مامان سمیه میگه گریت تموم شدد دیگه عصبانی نیستی توام میگی نه اون لحظه من میخوام بخووووووورمت چند هفته پیش خونتون بودم بعد رفتی تو اتاق که گریه کنی بممممممممممممممممممممممممیرم برات که همش منو صدا میکردی دلم میخواست بیام بغلت کنم اما سمیه نمیزاشت البته خب راست میگه ولی انقدر گریت طولانی شد اخراش اومدی بیرون هنوز داشتی گریه میککردی دیگه اومدم بغلت کردم خیلی جیگگگگگگر شده بودی گریه

دیگه یادم نمیاد هرچی یادم اومد اضافه میکنم

این ترم چون ترم اخرم 4 روز تو هفته دانشگام ولی خداروشکر دیگه داره تموم میشه

و وارد داستان کارشناسی ارشد میخوایم بشیم انشاالله چشمکمژه

عشق کوچولوی من عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم هر روز بیشتر

2 سال و 1 ماهگیت مبارک پرنسس هیلدا من شکوفه هلوی من زندگی من قلبماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله نرگس
15 اسفند 92 2:10
یعنی من نظر نذاشته بودم اول اینکه 25 ماهگیت مباک خانوم خوشگل ناز و ملوسمممممممم فدای اجازه گرفتنت . باز خوبه نیمچه حسابی می بری شما داشنگاه هم که می ری عسلمممممممممم. با دوستت؟؟ دوستتون کیه؟ آهان با ساینا می ری امان از این گریه ها دلمون رو کباب می کنن ولی عشقی دیگه . من که عاشقتم. دلم برات یه ذره شده بووووووووووووووووووووووووووووووووس
خاله یاسی(بانوی اردی بهشت)
پاسخ
سلااااااااااااام نرگس جونم نه نذاشته بودی مرسی عزیززززم . خیلی حساب میبره اخرشه اره دیگه نمیدونیم این دوست خیالی کی هستن خاله منم دلم هم برا شما هم برا عشقم یه عالمه تنگ شده یه عالمه ببوسش
بانو
24 اسفند 92 11:21
سلام دوست عزیز جامعه مجازی بانو با موضوعات سبک زندگی در خدمت شماست. همه اینجا هستند اما جای خالی شما احساس می شود. با اشتراک تجربیات و مطالب وبلاگ خود در بانو، دوستان جدیدی پیدا خواهید کرد. منتظر حضور تان در شبکه اجتماعی بانو هستیم. تازه های مادرانه را در چشم به راه و الهه مهر بانو دنبال کنید. جامعه مجازی بانو www.banoo.ir
شقایق مامان آرشا
1 فروردین 93 14:52
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد سال نو مبارک
خاله یاسی(بانوی اردی بهشت)
پاسخ
ممنون سال نو شمام مبارک
هیلدا
25 فروردین 93 13:57
سلام‏!‏ من امروز داشتم همینجوری اسمم رو توی گوگل سرچ میکردم که وبلاگ شمارو دیدم!‏ من هم وقتی بچه بودم تا حدودی شبیه این هیلدا بودم:‏)‏ الان هم 14 سالمه و متولد اسفندم
خاله یاسی(بانوی اردی بهشت)
پاسخ
سلام عزیزم خوش اومدی الهی ه جالب اخه هیلدا خیلی کمه خوش میشیم بازم بهمون سر بزنی عزیزم
هیلدا
11 اردیبهشت 93 17:32
حتما بازم میام آره هیلدا اسم کمیه!‏ چون لاتینه... مامانامن با سلیقه بودن!‏
خاله یاسی(بانوی اردی بهشت)
پاسخ
خوشحال میشیم عزیزم یه ریشه ایرانی هم داره توی فرهنگ دهخدا به معنی شکوفه درخت هلو عزیزم
هیلدا
11 اردیبهشت 93 17:45
چشم بازم سر میزنم!‏ آره هیلدا اسم کمیه چون لاتینه!‏ مامانامون با سلیقه بودن_
هیلدا
16 خرداد 93 11:07
اا جدی؟!‏ من نمیدونستم ریشه ایرانی داره!‏ :o