ورود هیلدا جون به خونه

هیلدا جونم 1 ساعت پیش از بیمارستان مرخص شد و به خونه اومد .بیمارستان خیلی خوبی بود و خیلی خوب سرویس میدادن ولی نذاشتن غیر از بابای بچه کسی بره پشت در اتاق عمل و من و 2 تا مامانی های هیلدا و باباجونای هیلدا با دایی حمید تو سالن انتظار موندیم البته بعدش خاله میترا اومد و تونست با پارتی بازی یواشکی بریم بالا و هیلدا پرنسس کوچولومونو ببینیم خیلی کوچولو بود اخه بچم فقط 2.5 بود ولی قدش بلند بود 48 سانت که البته به مامان و باباش رفته عشقم. در اولین نگاه هرکسی تعجب میکرد که از الان چقدر شبیه مامان سمیه هستی عزیزم.البته وقتی چشماتو باز میکردی یه خورده شبیه بابا مجید میشدی .مامان سمیه رو بیهوشی کامل کردن و خیلی دیر از اتاق عمل اوردن ساعت8:15 دقیقه رفت تو اتاق عمل و حدودا 10 اومد بیرون وقتی هیلدارو دید کلی قربون صدقش میرفت و میگفت بچم چقدر شکلش ماهه.ولی خدارو شکر خیلی مامانی درد نکشید حتی برای راه رفتن هم خیلی سختش نبود فقط یخورده ناراحت بود که چرا هیلدا جونم شیر نمی خوره ولی تا چند ساعت مامانی گیج بود وهزیون میگفت من و بابا مجبد کلی بهش خندیدیم .

ورود هیلدا جون به خونه:

قربووووووووووووووووووووووونت برم که انقدر مظلوم مثل فرشته ها خوابیدی