هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

عشق مادريم

      دختر عزيزم ميخوام واست از حال و هواي اين چند ماه بگم بعد از اين كه به راه رفتنت مسلط شدي و توي روز شيطنتهات حسابي خستت ميكرد سعي كردم خواب روزت كمتر  باشه از قيقوله صبحت شروع  كردم يجوري سرتو گرم ميكردم تا خواب ظهرت ولي از پس خواب  ساعتاي 7 8 خيلي بر نميومدم و اگه نميخوابيدي كلافم ميكردي .ولي  خوب با گذر  ايام  يكي دو هفته اي ميشه كه بيخيال خوابت  شدي و به شطنتت  ميرسي با راهنماييهاي دوستاي خوبم و خوندن چند تا كتابو ديدن cdهاي مخصوص ني  ني ها به اين نتيجه ر سيدم كه براي هر تغيري توي جاي خوابيدنت يا مدل خوابوندت يا هر چيز كوچيك و باور نكردني مثل حتي تغير دكور اتاقت...
22 خرداد 1392

دعوت وبلاگی

سلام به دوستاي خوبم مامان الهه عزيزم به من لطف كرده و خواسته تا من هم واستون از عقايد خودم و دلتنگياهامو علايقم براي شما بگم دلم ميخواست از همه ي آدماي مهربوني كه با نوشته هاي پرمحبتشون توي روزهاي سخت دلگرمم كردن وباحرفاي دوست داشتني هميشگيشون منو از داشتن دوستاي به اين خوبي خوشحال ميكردند يك دنيا سپاسگزار باشم هميشه براتون از خدا سلامتي و دل خوش آرزو مي كنم       1-بزرگترین ترس در زندگیت چیه ؟  نبودن كنار عزيزترين هام 2- اگر 24 ساعت نامرئی میشدی، چی کار میکردی؟ ميرفتم پيش يه آدم خيلي عزيزي كه نميتونم ببينمش 3- اگر غول چراغ جادو، توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفت را داشت...
19 خرداد 1392

حرف هاي مامان شب زميني شدنت فرشته كوچولوي ما

  هیلدا جون دخترم خواستم این متن و واست یه کم ویرایش کنم بعد فکر کردم که همینجوری بیشتر حل و هوای اون شب و  نشون میده اینکه چقدر ناراحتی‌ و خوشحالی‌ و  دلتنگی‌ و نگرانی رو باهم داشتم و بعد از نوشتن چقدر آروم شدم چون میدونستم چیزهایی که خیلی‌ دوست دارم بدونی یه جائی‌ واست نوشتم   به نام خدا - خدای همه خوبی ها سلام فرشته کوچولوی ما دخترم الان که دارم واست مینویسم شما حسابی‌ داری توی دل مامان  تکون می‌خوری و من پاهای کوچولوتو حس می‌کنم ،خیلی‌ خوشحالم .انگار خودت هم فهمیدی مامان،که قراره فردا بیای پیش من و بابا و ما بخاطر دیدن شما و روی ماهت تمام سختی‌ها و...
12 شهريور 1391

برای مهربون ترین دختردنیا هیلدای مامان

  برای مهربون ترین دختردنیا هیلدای مامان       در ادامه مطلب:   به نامه آنکه یادش آرام بخش قلب من است سلام دخترگلم این نوشته هارو برای تو مینویسم تا روزی که به امید خدا بزرگ شدی بخونی و بدونی که چقدر برای من عزیز هستی‌ و خواهی‌ بود  و اینکه وجودت دنیای من رو زیباتر از همیشه کرد هیلدا جون ،مامان از روزی که حس کردم توی وجود مامان هستی‌ همه لحظه‌های زندگیم رنگ دیگه ای‌‌ گرفت نمی‌خوام مامان دروغگویی باشم قبل از اومدنت خیلی‌ به داشتن بچه اعتقاد نداشتم اما یکی‌ دو ماهی‌ بود که به خدا گفته بودم خدایا هرچی که تو واسم بخوای .نمیخواستم بنده کله شقی باشم از...
5 شهريور 1391