مسافرت کندوان مرداد 92
هیلدا جونم و مامان و باباش سه شنبه 7 مرداد تا جمعه 11 مرداد با خاله میترا و عمو مهدی و عسل
جون رفته بودن مسافرت تبریز کندوان .
خیلی بهشون خوش گذشته و کلی عسل و هیلدا با هم بازی کردن و دوست شدن تازه کلی هیلدا به
هوای عسل غذا میخورده
گذاشتن پست کندوان یه خورده با تاخیر بود چونتا عکسا رو از مامان سمیه بگیرم طول کشید
قرار بود سمیه این پستو بزاره اما به دلیل نداشتن وقت به دلیل کار و اثاث کشی
من این پستو میذارم
بقیه عکسا در ادامه مطلب :
هیلدا جونم در مسیر رفتن به کندوان
هیلدا و جکوزی
هیلدا و عسل جون
خاله میترا و مامان سمیه و عسل و هیلدا
قربون خندیدنت برم
هیلدا جونم سوار بر کالسه عسل جون
اینجا یه کلیساس دیروز با هزار زحمت اسمشو از سمیه پرسیدماااا اما یادم نمیاد
قربون عینک زدن برعکست
تلاش برای روشن و خاموش کردن چراغا
بازی با عسل جون و حواس عسل به هیلدا که یه وقت نیوفته زمین
اب بازی
اینجا بابا مجید و بابای عسل داشتن چمدونارو میبردن تو ماشین و شما پشت
سرشون گرییییییییییییییه
اما در همون حالم از فضولی و شیطونی دست بردار نیستی
تو راه برگشت