مهمونی خاله سارا
جمعه 31 خرداد خونه خاله سارای عزیزم مامان درسا جونم دعوت داشتیم
دوباره دوستای وبلاگی عزیزمون و نی نی های گلشون که تک تکشون رو به اندازه هیلدا دوست دارم رو دیدیم
واقعا دلم برای همشون تنگ میشه وقتی یه مدت نمیبینمشون مخصوصا که سری قبل خونه نرگس جونم به خاطره امتحانا نتونستم برم
خاله الهه و روشا جونم سفر بودن و ما کلی ناراحت از ندیدنشون
ولی عوضش یه پرنسس جدید به گروهمون اضافه شد به همراه مامان عزیزیش بنیا جون و مامان النازش
ما یه خورده کار داشتیم و دیر رسیدیم
ولی خب ازون طرف کلی مزاحم خاله سارا شدیم تا دیر وقت نشستیم صحبت کردیم کلییییییییی خوش گذشت
دست سارای عزیزم درد نکنه . تازه کلی اتاق درسا جونم و خونه خاله سارا رو کثیف کردیم(ببخشید خاله سارا)
به هر حال خیلی خیلی خوش گذشت
عکسای نی نی ها در ادامه مطلب
(عکسای دست جمعی بچه ها چون کنار پنجره بود کیفیتش بد شده برای همین عکسا کمه ولی خب یه عالمه عکس گرفتم )
دخملی خوشگل بنیا جون
عزیز دلم درسا
عشقم ساینا جونم (لیتل انجلینا)
نفس عشق زندگی هیلدای خودم
توي اين عكس ها عاشق نگاه بنيا شدم كه از موبايله توي دستت
چشم برنميداره و با كنجكاوي ميخواد ببينه چي توي دستته عاشقتونم
و اينجا ساينا جون وارد ميشه
فكر كنم نرگس جون با صندلي يه كاره كوچولو داشته باشه
ماجراهاي تلفن و....