هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

دختر گلم 17 ماهه شدي.....

1392/3/29 1:49
855 بازدید
اشتراک گذاری

اين ماه يكي از ماههايي بود كه شما خيلي بزرگ شدي هم از نظر رفتاري و هم از نظر احساسي ...

تقر يبا هر كلمه اي كه بهت ميگم اگه سرحال باشي يه چيزي تومايه هاش ميگي و  دوست داري هر چي ميگم توو ام يه جوري گفته باشي البته بازم ميگم اگه خيلي  سرحال باش

اسب رو انقدر بامزه ميگي سينش رو نوكه زبوني و وقتي داري ميگي زبونت از دندون هات اومده بيرون و ميگي اس

زنبور ميگه زيييييييي

لپتاپ اپ اپ

آب رو خيلي خوب ميگي و يه وقتايي انقدر ميگي آپ كه مامانت نگران ميشه كه نكنه مشكلي هست كه انقدر آپ ميخواي

واي از ماما گفتنت يه وقتايي كه تو تختت خوابي بيدار ميشي و ميبني  نيستم انقدر خوشگل صدام ميني كه دلم ميخواد پرواز كنم تو اتاقت آروم و سوالي ماما

صبح ها كه چمهاتو باز ميكني دنبال بابا ميگردي و چند بار ميگي بابا...بابا.....بابا

اگه صدايي شبيه  در بياد يا صداي كليد يا تقو توخ فوري ميگي بابا

كلا توي رو چندين بار سراغ بابا رو ميگيري بهت ميگم باباعصر مياد تو  ميگي اس

وقتايي كه خوشحالي از موضوع جالبي و ميخواي اونو تعريف كني  ومتعجب  هم هستي اينجوري ميشه... زالا لالا زامبا زازا لازا لازا..... سوال مثلا شبي كه رفته بوديم بيرون واسه بزن و بكوب انتخابات يه آقايي ا ز سانروفه ماشينش اومده بود بيرون و كلي قرهاي خوشگل  ميداد .تا شب  كه مي خواستي بخوابي دستتو  باحالت ناناي ميبورد ي بالا و تعجب  انگيز ميگفتي زالا لالا لزا زامبا زالا.....

از نظر خوابيدنت خيلي مستقلتر شدي و ميخواي كه بزارمت توي تختت يك ربع با عروسكهات خوشگل  بازي ميكني ولي وقتي خوابت ميگيره ميخواي بياي توبغلمم و دو ديقه ا ي خوابت ميبره و بعد ميزارمت تو تختت شب  ها خوب  آب ميخوري ولي شير هم حتما بايد بخور ي وگرنه بدخواب ميشي و....

غذا خوردنت يك خورده بهتر شده و قيمه و قرمه سبزي و كتلت خيلي دوست داري گوش شيطون كر

و وقتي من بهت ميدم ديگه خيلي مثل قديم نيستي و از دستم ميخوري البته گاهي

صبح ها نون و پنير و گردو خيلي دوست داري و گردو رو كه عاشقشي البته گاهي هم لب نميزني...

دنت رو اگر بدم به خودت و تمام هيكلتو دنتي كني شايد 4 5 قاشق بخوري عاشق بستني هستي و انگشت اشارتو ميمالي رو زبونت يعني بله......يعني روزي 3 4 بار هم بدم ميخوري البته خوب نميدم شايد اگه خيلي ناچار باشم 2بار ولي 3 4 بارو ميخواي

 پاستيل رو خيلي خوب ميخوري واست ريز ريز ميكنم و تند تند همشو ميذاري توي دهنت و بعد بشقاب به دست مياي پيشم هرجاي خونه كه باشم كه بازم بهت بدم

پفيلا رو بيرون بهت ميدم وقتي سوار كالسكه اي كه حوصلت سر نره

چند روز پيش بهت كشمش دادم دوست داشتي ولي احساس كردم يه خورده گرمه ديگه كمتر بهت ميدم

دخترم يه كم بهونه گير شدي نميدونم به خاطر دندون هات يا به خاطر سني هست كه داري واردش ميشي.ميوه و شكلات و پاستيل يا هر چيزي رو همون جوري كه هست ميخواي و اگه برات نصف كنم كوچيك بشه يا هستشو در بيارم يا پوستشو بكنم يا از كاغذش در بيارم  انقدر گريه ميكني كه من مات ميمونم

بعضي روزها تمام مدت دنبالم راه ميري و با حالت نق ميگي ماما ...ماما.... ويه وقتايي واقعا خلم ميكني واسه هر چيزي نق و قهر و .....

موقع راه رفتن توي خيابون دستمو نميگيري و اگر هم دستتو بگيرم به زور از توي دستم در مياري

 

 

 

خوبه كه داري بزرگ ميشي و ميفهمي با همه سختي هاش و كم اوردناش دوست دارم و از لحظه لحظه هاش لذت ميبرم خدارو شكر مي كنم كه تنت سالمه و ميتونيم كنار هم باشيم با هم زندگي كنيم به اميد خداي مهربونمون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

یاسی خاله هیلدا
29 خرداد 92 10:14
عشقم 17 ماهه شدنت مبارک زندگی من این اولین ماهیه که برات ننوشتم عشقم عاشقتم هوارتاااااااااااا ایول مامان سمیه فعال
خاله نرگس
29 خرداد 92 23:13
عزززززززززیزززززززززم. عشقممممممممممممم. 17 ماهگیت مبارک. البته من 18 ماهه که با توام ها یادت باشه.
آفرین و صدآفرین به مامان سمیه فعال. اینهمه پست گذاشتن خداییش کار سختیه ها.
سمیه جون همشون یه جورایی مثل همن. البته تو نق زدن ها. منم بعضی وقتها خیلی کلافه می شم. ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکرررررررررررررررررررر که سالمن. خدا پشت و پناه همه نی نی ها باشه.
وای خدا اون زبون شیرینت منو کشته حالا این که گفتی یعنی چه؟
یواش یواش غذا خوردنش هم بهتر می شه. یزرگتر که بشن بهتر می شن.



قربونت برم نرگس جونم مرسی عزیزم
اره خواهری بسیار فعال شده ولایک داره
اره خداروشکر سالمن
خاله زبون زامبیاییه دیگه مخصوص نی نی هاس بگو ساینا برات ترجمه کنه
یه عالمه عشقمو ببوس
مامان آویسا
1 تیر 92 11:57
خوشگل خانوم هفده ماهگيت مبارك عزيزم

ماماني دست شما هم درد نكنه كه پست ميزاري
خواهر گفتي نق نقو ناراحت نباش يكيش هم اينجاست
دختر ما تا بيرونه يا يكي همبازيشه آرومه در غير اين صورت



مرسی عزیزم
اره خاله یه همچین خواهری دارم
اخی خاله نگووو همه بچه ها همین جورین
ببوس عشق منو
مامان سارا
2 تیر 92 16:11
بر مهدی و آن هاله نورش صلوات/
بر خال لب و جام ظهورش صلوات/
بی پرده همه انس و ملک می گویند/
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات/
ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)بر شما و خانواده محترمتان مبارک


ممنون عزیزم عید شمام مبارک
مامان یاس
2 تیر 92 18:13
مامانی چه قشنگ در مورد پرنسس کوچولوی خوشمل نوشتی. خیلی قشنگ نوشتی آدم دلش نمیاد حتی یه کلمه ش رو از دست بده و ازش بگذره. بوووس واسه پرنسس کوچولو هفده ماهگیت مبارک عجیجم



مرسی عزیزم لطف داری یاس خوشگلمو ببوس
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
14 تیر 92 0:17
چی میبینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مامان سمیه در کم رنگ شد و نبود ما خیلی فعال شده.ماشالااااااااااااااااااااااا چه قدرم طولانی نوشتی دوستم
هیلدا جونم 17 ماهگیت مبارک.دیگه داری به واکسنت نزدیک میشی عزیزم.
یعنی کشته مرده اون تعریفای با احساستم.
هر دوره ای یه مشکلی دارن که ما مامانا رو حرص بدن.الان روشا هر چی بهش میگم میگه نهههههههههههههه بشین نه پاشو نهههههههههههههههه و ...دستشم که تو خیابون یادم نمیاد بهم داده باشه تو این ماه یه دوره ای خوب بود خودش تا میرفتیم بیرون بهم یادآوری میکرد اما الان



اووووه الهه جون چه جووووور خواهرم فعال شده بود تا نصف شب پای وبلاگ هیلی بود
مرسی عزیزم اره به واکسن نزدیک میشوووویم
خاله جون بچه داری خیلی سخته من سمیه رو میبینم میفهم واقعا سخته