نوروز 92 با هیلدا
امسال عید به من یکی که خیلی خوش گذشت چرا چون با هیلدا جونم بودم
پارسال 10 روز رفتم مسافرت بدون هیلدا دلم براش خیلیییییییییی تنگ شده بود ولی امسال به جز 2 روز اولش بقیش با هیلدا بودم و خیلی
بهمون خوش گذشت
البته سخت هست با بچه اونم شیطون و کنجکاو که با هیچ کسم غریبی نمیکنه و هر جا میره میخواد به همه جا سرک بکشه و به هرچیزی
دست بکشهو مامان سمیه همین جور پشت سرش راه بره
ولی خوب با تمام سختی خوش گذشت
هیلدا جونم روز پنج شنبه اول فروردین با مامان وباباش رفتن اراک دیدن فامیلای بابایی و روز شنبه حدودای ظهر اومدن پیشه ما کاشان
خونه بابابزرگم که البته خودشون دیگه چند سال این جا زندگی نمیکنن و رفتن پیشه خدا
و خلاصه از شنبه پیش ما بودن با هم کلی عید دیدنی و گردش رفتیم و پنجشنبه همون هفته برگشتن تهران و ماهم شنبه برگشتیم تهران
13 بدر هم با هیلدا بودم
عکسای تعطیلات عید در ادامه مطلب :
اراک و بازی با یه نی نی
کاشان
خونه بابا بزرگم
شب اولی که هیلدا اومد کاشان همه عمه و بچه ها و نوه هاشون اومدن خونمون
بازی با محیا که 2 اه از بزرگتره و فیروزه که فکر کنم 1 سال بزرگتره
امیر علی نی نی 3 ماهه اسما جووووون
هیلدا و همایون
هیلدا خونه عمه من
درحال ناهار خوردن
در حال رفتن به عید دیدنی
هیلدا و دختر خاله من نیلوفر که 4 ماه از هیلدا بزرگتره
هیلدای شیطون داره کلاه نیلوفریه منو در میاره
باغ پسر عمه من
و اینکه بالاخره شکوفه هلو پیدا کردیم که هیلدا بااش عکس بگیره خخخ
قررررررربون اخمت بشمممممم
خاک بازی
ذوق خاک بازی
هیلدا و اولین دیدار با ببعی هااااا
هیلدا در حال ارایش کردن
قمصر
اولین لاک که خودم وقتی خواب بودی برات زدم
الان تا میپرسیم هیلدا لاکت کو نشونشون میدی
هیلدا رو 12 فروردین با دوستای مامان و بابا رفته بود پارک پردیسان
در حال فضولی تو کیف خاله نازنین
بستنی خورون
13 بدر
اشپز کوچچچچولوی من
ناهار 13 بدر
اینم اخرین روز تعطیلات یعنی 15 فروردین جمعه دیروز
که ما و مامانی و باباییه بابا مجید اومدیم خونتون عید دیدنی