23 ماهه شده عشق من
عشق من 23 ماهگیت مبارک
انقدر بزرگ شدی که باورم نمیشه به مامانی میگم وای مامان هیلدا چقدررررررررررر بزرگ شده
انقدر قشگ و خوردنی حرف میزنی که دیگه من که تمام گوشیم پرعکسای تو بود و هر لحظه ازت عکس میگرفتم این روزا بخاطره قشنگ حرف زدنت بخاطره بزرگ شدنت همش در حال فیلمبرداری ازتو حرف زدنای قشنگ توام
وقتی میام خونتون و خیلی بانمک و پرانرژی بهم سلام میکنی وقتی میگم خوبی میگی هیچی
یا دیشب که بهت میگفتیم هیلدا چه خبر میگی سلامتی ( فداااااااااااااااااااااااااااات بشم من )
وقتی بهم میگم هااااااسی
وقتی تو خونه داد میزنی مامان جووووو بابا جووووو
یا وقتی به تقلید از بابا مجید داد میزنی سمده سمده
وقتی بهت میگیم چه خبر یا چی خوردی یا کجا رفتی انقدر باهیجان و تکون دادن دستات فکر میکنی همه کاراتو میگی من عاااااااااااااااااااشقت میشم
انقدر همه کارات قشنگو بانمکه که نمیدونم کدومارو بگم
.وقتی میخوای حواس مارو پرت کنی و کار خودتو بکنی ( خخخ مامانی میگه به تو رفته )
وقتی بهت میگم اسم دوستاتو بگو فکر میکنی و میگی عسل- هستی -شاینا(ساینا)- سیپیداااا(سپنتا)
وقتی او.ن قدرررررررررر بانمک میگی اب پرتغال
وقتی تعریف میکنی با ایما اشاره و حرفای نامفهوم که تو کلاس بازی چیکار کردی
یه اهنگ کره ای دارم خیلی دوسش داری و چون تو اهنگ همه قلب درست میکنن با دسشون توام یاد گرفتی هم قلب کوچولو هم بزرگ درست میکنی
ادای دخترای توی اهنگو در میاری و همش اصرار که بازم بازم علب (قلب ) و یه 100 باری اهنگو پلی میکنیم
وقتی عصبانی میشی با مشت میکوبونی رو دکمه های لب تابم به قول دایی حمید میگه این لب تاب یه ابهتی داشت یه موقع
عااااااااااااشق حمیدی تا تلفونو برمیداری میگی الو حمید وقتی هم میبینیش کلی ناز و عشقوه برای حمید
از محرم از حمید توی دسته فیلم گرفتم همش میای میگی حمید حسین جان و من بازم 100 بار برات پلی میکنم
یا وقتی من با دیدن بازیگرای کره ای داد میزنم عزززززیزززم یا عزززیزه دلم توام پشت سر من تکرار میکنی عجیجججججججججججم
خلاااااااااااااااااص انقدر حرف میزنی و شیطونی میگی دیگه کار از عکس گذشته
دارم سعی میکنم ویدئوهاتو بزارم تو اپارات بعدش لینکشو میزارم اینجا برات
عشق من 1 ماه دیگه 2 ساله میشه و من هنووووووز باورم نمیشه هنوز یاد دوسال پیش این موقع و من و مامان و مامان سمیه توی خیابون بهار میوفتم یاد استرس امتحانا و تو که همون موقع به دنیا میومدی
یاد اون موقع که تو ماشین کنار سمیه نشسته بودم و تو توشکم مامان سمیه کلی تکون میخوردی و من باز باورم نمیشه
زندگی من 23 ماهه شدنت مبارک عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم